.....مهری نشسته بردلم

حسین جانم...

    نظر

بسم رب الحسین

 

 

بیاد کربلایت
        شب هایم روز

 

و 

 

از دوری کربلایت
             روزهایم شب
                            است

 

 

 

می کشی مرا حسیـــــــــــــــــــــــــن
                                               علیک السلام

 

 

 

یاحسین علیک السلام

ای باد! به خاک مصطفایت سوگند/ باران! به علی مرتضایت سوگند/ افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن/ دریا ! به شهید کربلایت سوگند.

 

جانا سخن از زبان ما میگوئی...

    نظر

 محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند ، و عشق خاص تر از محبت است
زیرا که همه عشقی ، محبت باشد اما همه محبتی ، عشق نباشد
محبت خاص تر از معرفت است زیرا که هر محبتی ، معرفت باشد اما همه معرفتی ، محبت نباشد.پس اول پایه معرفت باشد ، دوم پایه محبت و سوم پایه عشق

                                                       شیخ شهاب الدین سهروردی

 

 

دیدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زیر باران پوسید
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود

 

 


به بهانه صدودهمین یادداشت وبلاگم

    نظر

  .دیر زمانی است که مهری نشسته بردل ،

گوئیا سعدی گفته است بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران..اما من میگویم بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران .

نازنینم تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم....

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به ارزوهای محال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دا

این پست ،صدودهمین پست وبلاگم است .صدوده بار به یادت، برایت، به عشقت  نوشتم وخسته نشده ام........

.سخت ترین روزهایم همان یادداشتی بود باعنوان .....امشب دل عاشق ومعشوقی شکست ویادداشت شب وروز بیست دی  ...

که گریه کردم ونوشتم ........

نازنینم الان که مینویسم بغضی درگلویم مانده نمیدانم چرا........

این دوماه خیلی برایم سخت بود ...خیلی سخت بود .

ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی ........

رفتی بسوز این همه آتش سزای توست......

این دوماه سوختم .......آب شدم .

عاشق که شدی کارت، خوابت ،خستگی ات استراحتت همه وهمه به فکر او.

به جرات مدعی میشوم که لحظه ای نبوده که به یادت نباشم..

وقتی صدای نازنینت را میشنیدم شکوفا میشدم ..

نازنینم  احساس میکنم این دوماه سبب شد که این عشق پخته شود وعمیق وریشه کند دروجودمان

این دوماه خیلی اذیتت کردم ..ببخشم که راه عاشقی را نابلد چون کودکان خطا کردم

نازنینم....ساعت 11شب است ومن خسته ام ...اما باز بیادت هستم....................

فقط مینویسم....دوستت دارم به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت .....

 

 


بی تو باور کن که می میرم

    نظر

.

عشق را با تو می شناسم ، زندگی را با تو زیبا می بینم اگر گهگاهی چند خطی می نویسم به عشق تو است .ای تو که مرا عاشق خودت کردی ، نمی دانی که چقدر دوستت دارم ، نمی دانی که با تو چه آرزوهایی در دل دارم.
اگر از عشق می نویسم ، به عشق تو است ، و با وجود توعشق برای من مقدس و پاک است.
با تو مجنون تر از مجنونم ،
ای تو به زیبایی گل ها ، به پاکی و زلالی دریا ، به لطافت شبنم روی گل ها دوستت دارم.
ای تو به بلندی کوه ها ، به درخشندگی ستاره ها ، به گرمی خورشید ، به وسعت دشت عشق دوستت دارم.ای تو هم نفس من ، طلوع زندگی ام ، تک ستاره آسمان تاریک قلبم دوستت دارم.
ای تو که مرا اسیر آن قلب مهربانت کردی

مرا تنها نگذار ، تا ابد با من بمان

 چرا که... بی تو باور کن که می میرم

 


برای تو..

    نظر

فقط برای تو...

برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست
برای تویی که قلبم منزلگه عشق     توست
برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست
برای تویی که تمام هستی ام     در عشق تو غرق شد
برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است
برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی
برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی
برای تویی که یک لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است
برای تویی که سکوتت سخت ترین شکنجه ی من است

نازنینم ...

مرا از یاد مبر..

تنهایم مگذار...

من شکوفه ای دارم که هنوز میوه نشده

و آرزویی که هنوز برآورده نشده....

 


عسل بانویم

    نظر

تقدیم به نازنینم

یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا

بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با    تو

تک و تنها، به تو می اندیشد

و کمی

دلش از دوری تو دلگیر است

مهربانم ای خوب

یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش

به رهت دوخته ، بر درمانده

و شب و روز دعایش این است

زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی

و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد

مهربانم ای خوب

یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را

همه هستی و رویایش را

به شکوفایی احساس تو پیوند زده

و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد

مهربانم ای خوب

یک نفر هست که با تو

تک و تنها با تو

پر اندیشه و شعر است و شعور

پراحساس و خیال است و سرور

مهربانم این بار یاد قلبت باشد

یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است

و به یادت هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را

از ته قلب و دلش می بوسد

و دعا می کند این بار که تو

با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شدی

و پر از عاطفه و عشق و امید

به شب معجزه و آبی فردا برسی