تعصب یا تعقل..
دیروز عصر حساسیتم نسبت به چند مورد را برایش گفتم
گفتم که من روی چند موضوع حساسیت دارم وبرایم مهم هستند
دلیلش را هم گفتم ،گفتم هر عاقلی گوهر را پنهان میکندنه عیان
وجود زن نیز به مثابه گوهری است که زیباییش صرفا برای یک نفر باید عیان باشد وبس ...
هستند در محیط اطراف نگاه های زهرآلودی که عاقلانه آن است که برای درامان ماندن آن ها بهترین راه پوشش است وبس
واین از روی تعصب نیست بلکه تعقل است، غیرت است وبس
گفتم به حدعشق دوستت دارم وبرای خودت هم دوستت دارم نه خودم .دوست داشتنم از روی عشق است وبس واین عشق الهی است...
اما نگفتمش که روز وشب بی تاب حضورش هستم .
چهره اش ،صدایش برایم آرامش بخش است. آرامشی که تا نچشی ندانی ....
چد روزی است بدجور دلتنگ دیدنش شده ام ...
گفت جوجه را آخر پائیز میشمارند،گفتم حق داری باور نکنی ، عاشق نشده ای،
دردعشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس...
اگر موضوع سلیقه بود ویا هرچیز دیگری امکان داشت که تجدیدنظر کنم در ان حساسیت ها .اما چون عقایدم است چون اصول مسلمم است ......
قرار شد مباحثه کنیم ببینیم چه کسی قانع میشود...اللهم اهدنا الصراط المستقیم ....انشاء الله
نازنینم دوستت دارم...