.....مهری نشسته بردلم

خبر ندارد...

    نظر

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد

عجب از محبت من که در او اثر ندارد.........

غمِ عشق تو بیمارم و میدانی تو,داغ عشق تو به جان دارم و میدانی تو,خونِِِِ دل از مژه میبارم و میدانی تو,از برای تو چنین زارم و میدانی تو, از تو حدیثی نشنیدم هرگز ...