عید بر شما مبارک
سالی که گذشت...... باز نیامد،،و عید شد***********گیسوی مادر از غم بابا سپید شد امروز هم نیامد و غم خانه را گرفت***********امروز هم دو مرتبه باران شدید شد مادر کنار سفره کمی بغض کرد و گفت******امسال هم بدون تو سالی جدید شد ده سال تیر و اذر و اسفند و... خون دل******دل تا فاو و فکه رفت ولی نا امید شد ده سال گریه های مرا دید و بغض کرد**********حرفی نزد نگفت چرا نا پدید شد بعد از گذشت این همه دلواپسی و رنج*********مادر نگفته بود که بابا شهید شد... به یاد بابا و هزاران بابای شهیدی که مثل گل پرپر شدند و سالهاست که جایشان در کنار سفره های هفت سین خالیست...