سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.....مهری نشسته بردلم

اربعین حسینی تسیلیت باد

    نظر

دلتنگ کربلایت شده ام مولا مددی

فرش الی عرش خدا ولوله پیداست  
در وادی خونین بلا قافله پیداست‏

دارند همه از شرر داغ چراغی
خیزند کز این قافله گیریم سراغی‏

این قافله رو کرده به بیت الحرام عشق
کوبیده به میدان اسارت؛ علم عشق‏

گفته است بلی‏ها به بلاهای غم عشق
از بهر طواف حرم محترم عشق‏

احرام همه جامه‏ی خونین اسارت
کردند به خوناب جگر، غسل زیارت‏

جابر به سر تربت دلدار رسیده
بر یاور بی‏یاور دین یار، رسیده‏

گویی که بر آن کشته عزادار رسیده
با سینه‏ی سوزان و دل زار رسیده‏

محرم شده و اشک‏فشان، خوانده خدا را
با خون جگر شسته قبور شهدا را

آورده غریبی غم دل بهر غریبی
افتاده حبیبی به روی قبر حبیبی‏

بیمار فراقی شده مهمان طبیبی
نه تاب و توانی، نه قراری، نه شکیبی‏

می‏گفت: حبیبی ک غمت کرده کبابم
من دوستم آخر، بده ای دوست جوابم‏

ای نام تو روشنگر دل و جان کلامم
ای یافته سبقت ز سلامم به سلامم